We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more
Welcome to the game
Please wait
By sending message, sending greeting cards, viewing profiles and adding members to your friend list , Gegli will give you scores. The scores which Gegli gives you depends on the level of the user that you make action to them. Scores you receive, will be divided to points scores, level scores and leaderboard scores based on the like level you specify, if you don’t specify your like level, they will be divided equally. In addition to making actions to the other members you can get scores by converting your Gohar credits ( which gives you daily) or buy new credits. If you turn fun button on, a game bar will show your scores in top of each page, but to see the full details and make changes and other actions you can click on “more information” button
With point scores you can buy different type of VIP accounts
With level scores, you can get to higher level, and with higher levels, users will get higher scores to connect with you.
With leaderboard scores you have a chance to get to the top 100 users list and if you have higher scores you will get to top 10 users of Gegli in first page of the social network.
Gohar credits will be added to your account one time every day if login to your home page and they can be converted to points, level and leaderboard scores.
در اوايل دههي
چهل، پنجاه و اندي از جنبش مشروطه گذشته، در باشگاه معلمان تهران [مهرگان]، در
زماني كه تلويزيون نبود و نه اينترنت، با آگهي كوچكي در روزنامهي اطلاعات، عدهي
زيادي گرد آمده بودند تا از زبان سيدحسن تقيزاده از مشروطيت بشنوند. تقيزاده
فرتوت شده بود و ديگر فرصت و خيال نوشتن تاريخ مستقلي دربارهي مشروطيت نداشت، اما
از گفتن دربارهي آن خسته نميشد. شيريني كلامش شنونده را بر سر شوق شنيدن ميآورد.
بعد هر جلسه، دو سه سؤال هم مطرح ميشد و تقيزاده جواب ميگفت. در پاسخ يكي از اين
سؤالها بود كه شنوندگان شنيدند گفت؛ مليحه نگذاشت.
سكوتي حكمفرما بود. حاضران ميپرسيدند كدام مليحه نگذاشت مشروطه چنان كه بايد به
بر نشيند؟
سخنران با تجربه، با خونسردي تمام گفت: مليحه نگفتم. و با سكوتي
اضافه كرد: گفتم مديحه.
پس بهسخن
افتاد. گفت: وقتي مشروطه شد، بهخيال آن افتاديم كه حل شد همه مشكل ما. چون كه تمام
مشكل را در تغيير قدرت ميديديم؛ و هيچكس ما را نگفت كه بايد خود را نيز تغيير
دهيم. همهي خيالمان اين بود كه قدرت را كوتاهكنيم، قدرت شاه را و هيچ به انديشهي
قامت خود نبوديم كه آن را هم بالا بريم.
پيرِ سال و ماه گفت: "مديحه
نگذاشت." و تا جملهي خود را معنا كند، افزود: منورالفكرها كه ما بوديم، خودمان
نميدانستيم تا به مردم هم بگوييم. پس همهي دعوايمان با محمدعلي شاه بود. تغيير
خودمان را از ياد برديم و از اينرو بود كه هر كس منبري يافت و جريدهاي گرفت، به
مديحه متوسل شد
؛ مديحهي مردم كه انگار از اول خلقت ميدانستهاند در جامعهاي كه
در آن حق اظهارنظر و رأي دارند،چهگونه بايد زيست و در كشوري كه تحكم
پادشاه مقتدري بر آن حكمفرما نيست، چهگونه كار خود گذراند.
پس قدرت قهار را كه محمدعليشاه بود رانديم، اما چون به تغيير خود همت
نگماشته بوديم، مردم همان ماندند و مناسب مشروطه نشديم. لباسمان مشروطه شد و درون لباس همان استبدادي ماند. پس
گرفتار بيست سال هرجومرج شديم. استبداد را از كاخ سلطنتي برونرانديم، اما در
خانهها و از روابطدرونيمان پنهانشكرديم. تبعه[شهروند] خوبي براي
مشروطه نشديم. محمدعليشاه را به زاري فراري داديم و
ملكهي جهان را به گريه انداختيم، اما هركدام محمدعليشاهي بوديم كه
به سفارت پناهنده نبود.