با دادن پیام، ارسال کارت، مشاهده پروفایل و افزودن هر فرد به لیست دوستان به شما امتیاز داده خواهد شد
- میزان امتیازی که افزوده میشود بستگی به لول فردی دارد که برای او پیام میفرستید
هرچه لول او بالا تر باشد شما امتیاز بیشتری میگیرد
- امتیاز های دریافتی شما بر اساس میزان علاقه مندی شما به لول ، پوینت و لیدر بورد تقسیم خواهد شد -
- روش تقسیم هر امتیاز دریافتی و یا اعتبار های گوهر بسته به میزان لایک شما به پوینت، لول و لیدر بورد دارد
- علاوه بر ارسال پیام شما میتوانید امتیاز های خود را با خرید آنلاین امتیاز جبران کنید
- یرای افزایش امتیاز در مورد دلخواه شما میتوانید مورد دلخواه را بیشتر دوست داشته باشید -
با فعال کردن بازی، نواری در بالای صفحه به شما وضعیت امتیازهایتان را نمایش میدهد اما برای مشاهده امتیازات و رده بندی های کامل خود با فشردن دکمه "اطلاعات کامل بازی" وارد صفحه اطلاعات بازی شوید و امتیاز های خود را مشاهده یا تبدیل نمایید
امتیازات پوینت برای شما این کاربرد را دارند که میتوانید با پوینت خودتان وقتی به مقدار معینی برسد اشتراک ویژه خریداری نمایید
امتیازات لول برای شما این کاربرد را دارند که هرچه لول شما بالاتر باشد، افراد با ارسال پیام یا کارت یا افزودن شما به لیست دوستانشان امتیاز بیشتری دریافت میکنند
امتیازات لیدر بورد برای شما این کاربرد را دارند در جدول 100 کاربر برتر سایت قرار میگیرد و در صورتی که امتیاز شما بالاتر باشد در صفحه اول سایت در جدول 10 کاربر برتر سایت نمایش داده خواهید شد
اعتبار گوهر که هر روز به ازای ورود به گوهردشت به شما داده میشود در صفحه اطلاعات بازی قابل تبدیل به پوینت، لول و لیدر برد است
در اوايل دههي
چهل، پنجاه و اندي از جنبش مشروطه گذشته، در باشگاه معلمان تهران [مهرگان]، در
زماني كه تلويزيون نبود و نه اينترنت، با آگهي كوچكي در روزنامهي اطلاعات، عدهي
زيادي گرد آمده بودند تا از زبان سيدحسن تقيزاده از مشروطيت بشنوند. تقيزاده
فرتوت شده بود و ديگر فرصت و خيال نوشتن تاريخ مستقلي دربارهي مشروطيت نداشت، اما
از گفتن دربارهي آن خسته نميشد. شيريني كلامش شنونده را بر سر شوق شنيدن ميآورد.
بعد هر جلسه، دو سه سؤال هم مطرح ميشد و تقيزاده جواب ميگفت. در پاسخ يكي از اين
سؤالها بود كه شنوندگان شنيدند گفت؛ مليحه نگذاشت.
سكوتي حكمفرما بود. حاضران ميپرسيدند كدام مليحه نگذاشت مشروطه چنان كه بايد به
بر نشيند؟
سخنران با تجربه، با خونسردي تمام گفت: مليحه نگفتم. و با سكوتي
اضافه كرد: گفتم مديحه.
پس بهسخن
افتاد. گفت: وقتي مشروطه شد، بهخيال آن افتاديم كه حل شد همه مشكل ما. چون كه تمام
مشكل را در تغيير قدرت ميديديم؛ و هيچكس ما را نگفت كه بايد خود را نيز تغيير
دهيم. همهي خيالمان اين بود كه قدرت را كوتاهكنيم، قدرت شاه را و هيچ به انديشهي
قامت خود نبوديم كه آن را هم بالا بريم.
پيرِ سال و ماه گفت: "مديحه
نگذاشت." و تا جملهي خود را معنا كند، افزود: منورالفكرها كه ما بوديم، خودمان
نميدانستيم تا به مردم هم بگوييم. پس همهي دعوايمان با محمدعلي شاه بود. تغيير
خودمان را از ياد برديم و از اينرو بود كه هر كس منبري يافت و جريدهاي گرفت، به
مديحه متوسل شد
؛ مديحهي مردم كه انگار از اول خلقت ميدانستهاند در جامعهاي كه
در آن حق اظهارنظر و رأي دارند،چهگونه بايد زيست و در كشوري كه تحكم
پادشاه مقتدري بر آن حكمفرما نيست، چهگونه كار خود گذراند.
پس قدرت قهار را كه محمدعليشاه بود رانديم، اما چون به تغيير خود همت
نگماشته بوديم، مردم همان ماندند و مناسب مشروطه نشديم. لباسمان مشروطه شد و درون لباس همان استبدادي ماند. پس
گرفتار بيست سال هرجومرج شديم. استبداد را از كاخ سلطنتي برونرانديم، اما در
خانهها و از روابطدرونيمان پنهانشكرديم. تبعه[شهروند] خوبي براي
مشروطه نشديم. محمدعليشاه را به زاري فراري داديم و
ملكهي جهان را به گريه انداختيم، اما هركدام محمدعليشاهي بوديم كه
به سفارت پناهنده نبود.