×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

salam,khanoomy ra baraye dosty hamdamy hamrahy mikham

سلام

× hi i wanna a gentlady for longterm relationship عقد موقت 99 ساله
×

آدرس وبلاگ من

afrasiabkazemy.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/samad77822

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

خاطره

  • میخواهم خاطره ای را نقل کنم که در یکی از شهر ها اتفاق افتاده برای پند پذیری خودم و دوستان.
  • مهندس فرهنج باز نشسته نیروهای مسلح با درجه سرگردی و معلومات فوق لیسانس فنی بود. لهجه شیرینی داشت و رک بود.آنروز ایشان را به من جهت آموزش معرفی کردند.من هم به دفتر کارگاه بردم و به همکاران معرفی کردم.ایشان زود خود مانی شد و صحبت از تنهایی در شهر غریب کردند و اظهار داشتند میانه شان با خانمش سرد ومثل خواهر وبرادرند و 2 فرزند دانشجو دارند که بخاطر آنها از همسرش جدا نشده اند.لذا اگر امکان داشته باشد مایلند در این شهر دور افتاده ازدواج کنند تا راحت تر به وطن خود خدمت کنند.بجه ها پرسیدند چه کسی با چه مشخصاتی ایشان تمایل دارند.فرمودند ترجیهاٌ فوق لیسانیس و 26 سال سن.هر کسی پیشنهادی داشب یکی همسایه شان دیگری فامیلشان ان دیگری آشنایی سراغ داشتند. و قرار شد بروند وصحبت بکنند و در صورت راضی بودن طرف هفته دیگر خبرش را بیاورند تا مهندس برای خواستگاری تشریف ببرند.یک هفته گذشت مهندس سر موقع در محل موعود حاضر شد.از بچه ها پرس وجو شد عدهای شیفتشان عوض شده بود وعدهای مرخصی وغیبت بودند و حضور نداشتند. عده ای نیز در جریان هفته قبل به علت غیبتشان نبودند.انانی که بودند جواب مایوس کننده ای دادند.یکی گفت مادرم نتونسته خانه شان بره با مادرش صحبت کند. دیگری گفت خانمم با هاش قهره. سومی گفت مسافرت رفته چهارمی گفت موقعییتش به علت فوت اقوامش نبوده صحبتی بتوان کرد .ویکی گفت کلاس همسایه شان آنقدر بالاست آدم جرات طرح اینجور مسایل را پیدا نمیکند.ووو..باز هم دل مهندس را نشکستند و قرار شد دوباره سعی خودشان را بکنند.وهفته دیگر مهندس را در جریان بگذارند دوباره وقت انتظارشروع شد و مهندس آخر هفته سر موعود حاضر شد.بعد از احوال پرسی گزارش دید وبازدید ها تقدیم مهندس شد .حرفهای خوشایندی نبود. یکی گفت خانم مورد نظر پسر عمویش آلمان بود برگشته میخواهد با ایشان ازدواج کند.دیگری گفت.فامیل نزدیک خانم فوت کرده نمی تواند ازدواج کند.آن یکی گفت نمی خواهد با غریبه ازدواج کند. و یکی هم گفته بود با مرد بچه دار ازدواج نمی کند. آخری هم گفته بود با مرد زیاد بزرگتر از خودش و باز نشسته ازدواج نمیکند و.....دیگری گفته بود  شوهرش حداقل دکتر باید باشد. بنابراین بچه ها پیشنهاد دادند مهندس تجدید نظری در خواسته هاش بکند. مهندس فر مودند سن 30 سال و سواد لیسانس کافیست.دوباره برای هفته دیگر قرار گذشته شد.مهندس را اخر هفته دیدم در حوالی دفتر قدم میزند دعوت به دفتر کردم.پرس و جو شروع شد.حرفها نا امیدانه بود بچه ها گفتند مهندی آنهاییکه تحصیلات عالی دارند. توقعشان بالاست .باید یک خورده کوتاه بیایید دیپلم را با 32 سال و دیپلم را با 30 سال پذیرفتند.دوباره تا هفته دیگر مهندس منتظر شد وهفته دیگر پیش بچه ها آمد با امیدواری زیاد.باز هم نتیجه ای عایدش نشد ایندفعه مهندی قبول کرد زنی انتخاب کند که همدمش باشد نه همکارش خانمی که سواد کمی داشته باشد وازعهده کارهای خانه بیاید. بنابراین به به سیکل و35 شال حاضر شد و قرارشد هفته دیگر بچه ها جواب  بدهند. هفته دیگر هم بسر رسید جواب ها مختلف بود یکی گفت همسایه ما 4تا بچه یتیم دارد.به شرطیکه خانه ای براش رهن کنید ومهریه کافی براش در نظر بگیرید حاضر است اگر از شما خوشش بیاید قبول کند.دیگری گفت خانمی با پدر و مادرش زندگی میکند به شرط تامین مخارج آنها حاضر است شما را ببیند.بالاخره قرار شد مهندس موارد را برسی نماید و اگر مورد بهتری بود مهندس را با خبر کنند مهندس  تحصسلات ابتدایی را با 40 سال سن به شرطیکه اگر خانمی سوادش بالاتر بود سنش زیادتر هم باشد مورد قبولش باشد.باز هم هفته ای گذشت مهندس خسته و ملول از این حرفها پیش ما آمد.پیشنهاد خانمی با تحصیلات ابتدایی و 40 ساله که با مادرش و پسرش زندگی میکرد بررسی قرار شد بشود خانم پرستاری نیزبا2 بچه و فوق دیپلم که میگفت لیسانسم و بازنشسته بود خانم معلمی که با مادرش زندگی میکرد وبازنشسته بود خانمی که یک دختر داشت و خانم معلمی که بازنشسته بود ویک پسر داشت وخانمی که یک دختر کوچک داشت و تازه از شوهرش جدا شده بود.وخانمی که تنها بود ومادرش فوت کرده بود و کارمند45 ساله بود.مهندس قرار شد بررسی و با اینها صحبت کند تا ببیند کدام رامیپسندد و کدام قسمت است.
  •  خانم پرستار ماشین میخواست مهندس داشته باشد و   تا مهندس گفت تهیه میکنم قهر کرد رفت.خانم معلم بازنشسته که پسر داشت گفت این خانه ای که هستم برام بخر مهندس گفت مهلت بده برات تهیه میکنم ولی به اسمت نمی زنم خانم گفت چرا آقا گفتند چون اگر شما فوت کنید پسرتن وارث شماست مرا از خانه بیرون میکند.خانم گفت کاغذ وسند میدهم مهندس رفت با  وکیلی مشورت کرد وکلیلش گفتند پسر خانم در هر حال وارثش میشود وکاغذ اعتبار قانونی خانمی لیسانس فیزیک و شوهرش فوت شده بود. ایشان ندیده تو ذوق مهندس زد و گفت معتادی هر چه مهندس گفت من سیگارهم نمیکشم به خرجش نرفت ندارد. خانمی بازنشسته بود اول جلو امد و بعد پس کشید..خانمی هم ابتدایی خوانده بود.گفت ماهانه نصف حقوقت رامیخوام.وچند نفر هم با ایشان صحبت می کردند گویا در وسط کار یکس را بهتر پیدا کردند و      دیگر محل نگذاشتند.......
شنبه 29 آبان 1389 - 7:29:26 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 9 اسفند 1389   6:54:19 PM

salam

it was excellent

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 9 اسفند 1389   6:53:28 PM

آخرین مطالب


مذاکره وین


جدا شدن روح از بدن= فشار قبر


پول


پول


کرونا


ایینه


مثبت جملات +


دزدی حرفه ای


مولانا


علایم کرونا


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

281241 بازدید

9 بازدید امروز

77 بازدید دیروز

636 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements